تبلیغات
ارتباط با مدیر
نویسندگان وبگاه
آرشیو مطالب
اسفند 1393دی 1393شهريور 1393مرداد 1393تير 1393فروردين 1393اسفند 1392بهمن 1392دی 1392آذر 1392آبان 1392مهر 1392شهريور 1392مرداد 1392تير 1392خرداد 1392ارديبهشت 1392فروردين 1392اسفند 1391بهمن 1391دی 1391آبان 1391مهر 1391شهريور 1391مرداد 1391تير 1391خرداد 1391ارديبهشت 1391فروردين 1391
دیگر امکانات
![]() ابزار مذهبی وبلاگ شهدای کازرون |
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() نویسنده نادرمنتظرالمهدی در شنبه 29 تير 1392
| حزب بعث افسری را به اردوگاه فرستاد که به اصطلاح به کار توجیه سیاسی بپردازد و مثلا اسرا را شستشوی مغزی دهد. او وقتی میآمد و میپرسید: چه احتیاجی دارید؟ بچهها او را سر کار میگذاشتند. مثلا یکی میگفت: سیدی! ما آفتابه نداریم. ![]() برچسبها: دست انداختن, افسر, سیاسی, عراق, توسط, اسرا, نویسنده نادرمنتظرالمهدی در چهار شنبه 26 تير 1392
| ماشین ایستاد؛ جلوتر که رفتیم، دیدیم عراقیاند و روی سردوشیشان درجه افسری نصب شده! هر دو طرف، از دیدن یکدیگر دستخوش تعجب شدند. آنها مسلّح بودند، در حالی که بین گروه 10 نفری ما تنها حاج همّت بود که یک قبضه کلت به کمر بسته بود.
جعفر جهروتیزاده که در تیر ماه 1361 و همزمان با اجرای عملیات «رمضان» مسئول واحد تخریب تیپ 27 محمدرسول الله(ص) بود، در «ضربت متقابل» جریان محاصره شدن فرماندهان تیپ 27 را روایت میکند: ![]() برچسبها: کم مانده بود, فرماندهان لشکر 27 , به اسارت, بعثیها , در آیند , نویسنده نادرمنتظرالمهدی در یک شنبه 9 تير 1392
|
مرا به سردخانه شهر گیلانغرب انتقال دادند. آنجا چون حجم شهدا زیاد بود در همان اتاق مجاور سردخانه قرار دادند. یک لحظه احساس سرما کردم و چشمانم را بازکردم و دستم را تکان دادم که پرستاری میبیند و میگوید او زنده است. ![]() جنگ تحمیلی علیرغم تمامی آسیبهای جسمی و روحی و ویرانههای شهرها و روستاها، صحنه آزمایش مردان بزرگی بود که جانانه میدان دار صحنه نبرد شدند و از وطن و ناموس خود دفاع کردند. عدهای در این راه شهد شیرین شهادت نوشیدند و گروهی گردن آویز جانبازی آویختند و حالا تندیس ایثار و گذشت گشتهاند.
![]() برچسبها: جانبازی, با, دوهزار, ترکش, نویسنده نادرمنتظرالمهدی در سه شنبه 4 تير 1392
| روایت غلامپور از سردار هور؛ آن روز حدود ساعت 10 صبح بود که همراه علی اصغر گرجی، رئیس ستاد سپاه ششم و علی هاشمی فرمانده سپاه ششم در جزیره مجنون در قرارگاه فرماندهی نشسته بودم و در مورد وضعیت جزایر بحث میکردیم.
![]() در سال 1340، کودکی درشهر اهواز چشم به جهان گشود که نامش را علی نهادند. کودکی او مصادف با دوران سیاه ستمشاهی بود، و علی هاشمی از همان زمان با افکار روشن اسلام پیوندی عاشقانه یافت. ![]() برچسبها: آخرین, دیدار, من, و, علی, هاشمی, نویسنده نادرمنتظرالمهدی در شنبه 1 تير 1392
| ازجلو راهشان کنار کشیدم و سلام کردم. همگی جواب دادند و بعد یک نفر از آنها رو به من کرده، با لبخند محبتآمیزی پرسید: شما از کدام گردان هستید؟گفتم: ازگردان امام رضا(ع) هستم و 15 سال دارم. ![]() عملیات کربلای 5 یکی از عملیات های مهم دوران دفاع مقدس است و شهید حاج حسین خرازی نقش به سزایی در هدایت آن داشت. مطلب زیر بیان یکی از این خاطرات است. ![]() برچسبها: من, پانزده ساله, گردان, امام, رضا, هستم, لینک دوستان ما
آخرین مطالب وبگاه
|
لینک های مفید
موضوعات وبگاه
پیوندهای روزانه
»
آسمانی ها
» وبسایت فرمانده شهید قاسم زارع » وبسایت فرمانده شهید عباس اسلامی » پایگاه فرهنگی مذهبی علویون » گالری عکس شهدا،رزمندگان و جانبازان » ابزارهای وب شهدای کازرون » بانک جامع احادیث و روایات نماز » بچه های آسمانی » آپلود سنتر رایگان ستارگان هدایت » کدها و قالب های مذهبی رایگان » بانک جامع احادیث و روایات » شاهد نیوز کازرون خبر سیاسی مذهبی » شهود عشق » سایت ستارگان هدایت » گالری عکس شهدای شهرستان کازرون » گالری عکس تندیس عشق » شهدای شلمچه » کلیپ صوتی تصویری شهداشرمنده ایم » سایت جامع شهدای کازرون برچسب ها
|