ادامه راه خون شهدای کازرون
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
تبلیغات
شهدای کازرون
ارتباط با مدیر
نام :
ایمیل:
موضوع:
پیغام :
نویسندگان وبگاه
آرشیو مطالب
دیگر امکانات

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 273
بازدید کل : 76172
تعداد مطالب : 219
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

ابزار های وب مذهبی رایگان شهدای کازرون


ابزار مذهبی وبلاگ شهدای کازرون
شهدای کازرون مرجع قالب های مذهبی رایگان توضیح توضیح توضیح توضیح
محل تبلیغات شما
13 سال؛ تختی گوشه بیمارستان جایگاه من است
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در دو شنبه 25 آذر 1392 |

13 سال؛ تختی گوشه بیمارستان جایگاه من است

كم كم از حال می‌رفتم چشم‌هایم كم‌سو می‌شدند و خوب نمی‌دیدم، در تمام پوست بدنم احساس سوزش می‌كردم تهوع و استفراغ آزارم می‌داد، متوجه شدم كه پرستاران و پرسنل نقاهتگاه مرا بر روی تختی خواباندند...

 

شهدای کازرون، الهی در جلال رحمانی، در كمال سبحانی، نه محتاج زمانی، نه آرزومند مكانی، نه كس به تو ماند و نه به كسی مانی، پیداست كه در میان جانی  بلكه جان زنده به چیزی است كه تو آنی.

شهدای کازرون

برچسب‌ها: بیمارستان ،شیمیایی ،اتریش ،تهران ،سردشت ،تبریز ،,
دیروز در کوچه‌ها بوی عطری پیچیده بود
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در یک شنبه 24 آذر 1392 |
دیروز در کوچه‌ها بوی عطری پیچیده بود

دیروز در کوچه‌ها بوی عطری پیچیده بود و صدای توحید بلند/ پرس و جو کردم از این و از آن علت این همه شور و هیجان/ یکی از دور پاسخ داد گویا پیکر پاک شهیدی آوردن/ بوی عطرش همه جا پیچیده/ پی این عطر و نسیم می‌دویدم من.

 

شهدای کازرون، دو قطعه شعر زیر توسط  خانم زهرا اسماعیلی  سروده شده است .

شهدای کازرون

برچسب‌ها: شهید ،بوی عطر ،صدای توحید ،پیکرشهدا ،عطرونسیم ، ,
وقتی شهید ستاری از زدن هواپیمای دشمن خودداری کرد
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در شنبه 23 آذر 1392 |
وقتی شهید ستاری از زدن هواپیمای دشمن خودداری کرد

در یکی از سایت‌های هاوک تصمیم گرفته شد به سمت یکی از هواپیماهای عراقی که در لاک رادار بود شلیک شود. ایشان (شهید ستاری) اجازه شلیک نمی‌دهد و خلبان عراقی که متوجه موقعیت خود شده بود EJECT می‌کند و از هواپیما بیرون می‌پرد.

 

 شهدای کازرون، حدودا اوایل اسفند سال 1364 بود و ما برای شرکت در عملیات والفجر 8 به منطقه اعزام شدیم. امکانات زیستی زیادی در آنجا نبود. سریعا چادرهای زیست صحرایی را برپا کردیم و فکر کنم چادر را که بغل کردم تمام پوست دستم شیمیایی شد و آسیب دید. یگانم به وجود من در منطقه احتیاج داشت بنابراین پانسمان مختصری روی دستم انجام شد و به ادامه ماموریت مشغول شدم. دقیقه به دقیقه مورد حمله هواپیماهای عراقی واقع می‌شدیم. شدت حملات به حدی بود که خودروها نمی‌توانستند در طول روز جابجا شوند.

شهدای کازرون

برچسب‌ها: شهید , ستاری , هواپیما , دشمن , عملیات والفجر8 , ,
اسم صدام حسین، احترام دیروز بدبختی امروز
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در جمعه 22 آذر 1392 |

اسم صدام حسین، احترام دیروز بدبختی امروز

صدام با خنده به نیروهای پلیس می گوید: شما من را اعدام نکردید. او شبیه به من بود. اما مردی که عبای سیاه بلند و کت چرمی بر تن داشت خود صدام حسین نیست بلکه یکی از تعداد زیاد عراقی هایی است که نام دیکتاتور سابق کشور را بر خود دارند.

 

شهدای کازرون، خبرگزاری فرانسه در گزارشی به وضعیت افرادی پرداخت که "صدام حسین" نام دارند و در عراق زندگی می کنند.

شهدای کازرون

برچسب‌ها: اسم صدام ،احترام ،دیروز ،بدبختی ،امروز ، ,
مروری بر عملیات مطلع الفجر(شیاکوه)
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در چهار شنبه 20 آذر 1392 |
مروری بر عملیات مطلع الفجر(شیاکوه)

بیستم آذر مصادف با سالروز عملیات مطلع‌الفجر است، عملیاتی که در آن ارتفاعات شیاکوه به تصرف رزمندگان اسلام درآمد و خسارات سنگینی به دشمنان وارد کرد.

 

شهدای کازرون، عملیات مطلع الفجر از ساعت 3 بامداد روز بیستم آذر ماه 1360 توسط رزمندگان اسلام در منطقه عملیاتی گیلانغرب به منظور تصرف ارتفاعات شیاکوه، چرمیان و تنگ قاسم آباد به مرحله اجرا درآمد و این عملیات به مدت 27 روز ادامه داشت.

شهدای کازرون

برچسب‌ها: عملیات ،مطلع الفجر ،شیاکو ،گیلانغرب ،چرمیان وتنگ قاسم ، ,
حکایت عیدی جاسوس اردوگاه بعثی‌ها
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در سه شنبه 19 آذر 1392 |
حکایت عیدی جاسوس اردوگاه بعثی‌ها

نیروهای با تجربه او را زیر نظر داشتند که مبادا کلکی در کارش باشد. شبی یکی از بچه‌ها بیدار بوده، می‌بیند عیدی آرام و بی‌صدا بلند شد و هر چه مهر نماز در آسایشگاه بود همه را در سطل ادرار ریخت.

 

شهدای کازرون،  چشمم بدجوری عذابم می داد. عوض شدن اردوگاه از مشکلاتم که نکاست هیچ، بر آنها هم افزود. در موصل یک پزشک عراقی معاینه‌ام کرد.

شهدای کازرون

برچسب‌ها: حکایت ،عیدی ،جاسوس ،بعثی ها ،اردوگاه ، ,
تخریب‌چی که شهادتش امضاء شد+عکس
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در دو شنبه 18 آذر 1392 |
تخریب‌چی که شهادتش امضاء شد+عکس

جنگ که تمام شد خیلی‌ها لباس رزم رو از تن درآوردند و مشغول عافیت دنیا شدند اما محمد ول کن نبود. او می‌دانست که تازه اول کار است و باید آماده بود.

 

شهدای کازرون، محمد رمضانی از خبره‌های تخریب بود که بعد از دفاع مقدس هشت ساله برگه شهادتش امضاء شد. دفاع مقدس، محمد نه 8 ساله بود و نه ده ساله. بلکه او تا پای جان از دین دفاع کرد.

شهدای کازرون

برچسب‌ها: تخریبچی ،شهادت ،عکس ،جنگ ،دفاع مقدس ، ,
ماجرای تصرف سنگرهای نونی صفر
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در شنبه 16 آذر 1392 |
ماجرای تصرف سنگرهای نونی صفر

نونی اول که به نونی صفر هم مشهور بود، چون در ابتدای کانال ماهی قرار داشت و یکی از پنج ضلعی‌های معروف به حساب می‌آمد از بقیه نونی‌ها وسیعتر و پیچیده‌تر بود.

 

شهدای کازرون، جنگ هشت ساله ایران با رژیم بعثی عراق صحنه دلاور مردی های رزمندگان اسلام در برابر نیروهای بعثی بود که چگونه صحنه های زیبایی توسط نیروهای ما خلق می شد. مطلب زیر گوشه‌ای از این رشادت هاست.

شهدای کازرون

برچسب‌ها: ماجرای ،تصرف ،سنگر ،نونی ،صفر ،,
بزرگترین جاسوس بعثی‌ها در اردوگاه چه کسی بود
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در سه شنبه 12 آذر 1392 |

بزرگترین جاسوس بعثی‌ها در اردوگاه چه کسی بود

فرمانده اردوگاه ما شخصی بود به نام «علی رحمتی» لاغراندام با چهره سیاه‌سوخته و لب‌های پهن و سیاه و صورت استخوانی و موهای جوگندمی بود. با وجودی که علی رحمتی جزو اسرای ایرانی بود، به مراتب بدتر از مأموران عراقی با ما رفتار می‌کرد.



شهدای کازرون، روز سوم اقامت ما در رمادیه بود که به ما پتو دادند؛ هر نه نفر دو تا پتو ولی از لباس خبری نبود. وضعیت اردوگاه رمادیه همچنان تیره و تار بود. تمام برنامه‌هایی که در موصل یک داشتیم در رمادیه هم داشتیم؛ با این تفاوت که غذا و دستشویی و بهداشت و هواخوری وضعیت بدتری داشت. مثلاً در موصل یک اگر کسی با سه سوت کار دستشویی را تمام نمی‌کرد، همان جا تنبیه می‌شد و از رفتن به دستشویی هم محروم می‌گردید، ولی در رمادیه علاوه بر این تنبیهات، به اتاق شکنجه هم می‌بردند و حسابی شکنجه‌اش می‌کردند.

شهدای کازرون

برچسب‌ها: بزرگتری جاسوس ،جاسوس بعثی ها ،اردوگاه ،رمادیه ،بهداشت ، ,
روایت سردار باقرزاده از گلایه یک شهید به مادرش
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در دو شنبه 11 آذر 1392 |

روایت سردار باقرزاده از گلایه یک شهید به مادرش

مادر شهید تعریف می‌کرد که نزدیک سحر خواب دیدم و فرزندم آمد به من گفت «مادر، به مردم بگویید به شهدا نگویند یک مشت استخوان».



شهدای کازرون، سردار سیدمحمد باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح در جمع خادمین شهدا با تأکید بر «حب گمنامی»، خاطره‌ای را از یک مادر شهید روایت کرد؛ این روایت را در ادامه می‌خوانیم:

شهدای کازرون

برچسب‌ها: روایت سردارباقرزاده ،گلایه شهیدبه مادرش ،شهدا ،مفقودین ،خادمان شهدا ،,
وقتی سروان قوی هیکل قصد کشتن ما را کرد
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در چهار شنبه 6 آذر 1392 |
وقتی سروان قوی هیکل قصد کشتن ما را کرد

بعد از مسافتی تانک‌ها متوقف شدند و سه خدمه تانک آمدند پهلوی ما سه نفر نشستند. ابتدا تجهیزات و نارنجک‌هایی را که همراه داشتیم باز کردند و آنچه که در جیبمان بود شامل وصیت‌نامه، برگ شناسایی و مقداری پول برداشتند و ما را مشغول کردند.



شهدای کازرون، بامداد روز 10 اردیبهشت سال 61 فرا رسید، درحالی که اهداف عملیات بیت‌المقدس توسط فرماندهان برای نیروها توجیه شده بود و نیروهای رزمنده توسط پلی که بر روی رودخانه کارون نصب کرده بودند به آن طرف رودخانه انتقال یافته بودند، همگی در انتظار حرکت برای تهاجم به دشمن لحظه شماری می‌کردند.


شهدای کازرون

برچسب‌ها: سروان ،قوی هیکل ،عراقی ،کشتن ،عملیات بیت المقدس ، ,
سرکار گذاشتن افسر عراقی با عکس صدام
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در سه شنبه 5 آذر 1392 |

سرکار گذاشتن افسر عراقی با عکس صدام

در ملحق با سربازی به نام کامران فتاحی آشنا شدم. او آن جا نقاشی می‌کرد و به خاطر تسلیم نشدن در برابر خواست عراقی‌ها برای نقاشی عکس صدام، مدت‌ها در یک زندان یک متر مکعبی که نه جای ایستادن داشت و نه جای خوابیدن زندانی شده بود.



شهدای کازرون، خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذاب‌هایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید گوشه ای است از خاطرات آزاده احمد چلداوی که می‌گوید:

شهدای کازرون

برچسب‌ها: افسرعراقی ،عکس صدام ،خاطرات اسارت ،شاهنامه ،سربازی ، ,
عبور فرمانده، بدون برگه تردد به شرط سوت بلبلی
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در یک شنبه 3 آذر 1392 |

 عبور فرمانده، بدون برگه تردد به شرط سوت بلبلی

من و حسین تازه به جبهه آمده بودیم و فقط همدیگر را می شناختیم! فرستادنمان دژبانی و شدیم نگهبان. خیلی شاکی بودیم. همان شب اول قرار شد دو نفری بایستیم جلوی در ورودی پادگان....



شهدای کازرون، متن زیر برگرفته از کتاب "رفاقت به سبک تانک"  به بازگویی خاطرات رزمندگان در دوران دفاع مقدس می‌پردازد.

شهدای کازرون

برچسب‌ها: عبور ،فرمانده ،برگه تردد ،سوت بلبلی ،دژبانی ،,
روحانی که فرمانده خط مقدم بود
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در شنبه 2 آذر 1392 |
 روحانی که فرمانده خط مقدم بود

یکی از شب‌ها، قبل از عملیات والفجر یک، چندین گردان در نزدیکی خط مقدم دست به رزم شبانه و مانور سنگینی زدند. قبل از شروع مانور نماز مغرب و عشاء را برادران گردان‌ها به امامت حقیر برقرار کردند و یک سخنرانی مختصر و حماسی ایراد نمودیم.
 


شهدای کازرون، برای اولین بار وارد ستاد تبلیغات جبهه و جنگ و محل اعزام روحانیون می‌شدم. افرادی از مقرها و خطوط مختلف عملیاتی سپاه و ارتش و جهاد آمده بودند تا روحانیون مورد نیاز خود را جهت تبلیغ و ... همراه ببرند. جالب این که طلبه‌های جوان بی صبرانه آماده اعزام به تیپ و لشکرهای عملیاتی بودند و کمتر کسی نسبت به مقرهای پدافندی علاقه‌ای نشان می داد.

شهدای کازرون

برچسب‌ها: روحانی ،روحانی درخط مقدم ،روحانی که درخط مقدم فرمانده بود ،عملیات والفجر1 ،نماز ، ,
لینک دوستان ما
» وب سایت دینی باشگاه صاحب الزمان
» شهداشرمنده ایم
» عنوان لینک

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان راه خون شهدای کازرون و آدرس shk.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





درباره وبگاه

به وبلاگ ادامه راه خون شهدای کازرون خوش آمدید
موضوعات وبگاه
برچسب ها
طراح قالب
شهدای کازرون
.: طراحی و کدنویسی قالب : شهدای کازرون :.
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد.کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...