تبلیغات
ارتباط با مدیر
نویسندگان وبگاه
آرشیو مطالب
اسفند 1393دی 1393شهريور 1393مرداد 1393تير 1393فروردين 1393اسفند 1392بهمن 1392دی 1392آذر 1392آبان 1392مهر 1392شهريور 1392مرداد 1392تير 1392خرداد 1392ارديبهشت 1392فروردين 1392اسفند 1391بهمن 1391دی 1391آبان 1391مهر 1391شهريور 1391مرداد 1391تير 1391خرداد 1391ارديبهشت 1391فروردين 1391
دیگر امکانات
آمار وب سایت:
ابزار مذهبی وبلاگ شهدای کازرون |
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در شنبه 19 اسفند 1391
| همسر شهید «غلامرضا نامدارمحمدی» میگوید: غلامرضا در تبلیغات لشکر 27 محمدرسولالله(ص) بود، هر کسی از او میپرسید که مسئولیتش در سپاه چیست؟ میگفت «من در سپاه آبدارچی و جاروکش هستم».
در دوران دفاع مقدس هر کسی سلاحی در دست داشت، با آن به میدان میآمد؛ یکی قلم داشت میآمد تا بنگارد مقاومت رزمندهها را؛ یکی دوربین داشت، میگذاشت روی دوشش و از صحنههای مقاومت، عکس و فیلم میگرفت؛ همه اینها جانشان را کف دست میگذاشتند و میرفتند.
برچسبها: خبرنگا, شهید, آبدارچی, سپاه, شهدای, کازرون, نویسنده نادرمنتظرالمهدی در سه شنبه 15 اسفند 1391
| یکی از آزادگان سالهای دفاع مقدس در خاطرات خود گفت: زارع برای تهیه فر کیکپزی با استفاده از قطعهای حلبی یک محفظه میساخت که سینی کیک به صورت کشویی در آن قرار میگرفت و محفظه روی چراغ علاءالدین تعبیه میکردیم.
حسین یوسفی آزاده با 8 سال دوره اسارت اکنون مهندس عمران است و در این رشته حرف ها و ایده هایی دارد، یوسفی میگوید: در یک خانواده مذهبی بهدنیا آمدم و در عزاداریها به صورت اصولی و شناختی شرکت میکردم. پدرم به هیچ چیز دیگری در مسئله تربیت به اندازه نماز، آن هم نماز اول وقت صبح اهمیت نمیداد و تاکید نداشت تا جایی که گاهی شده با ضربه زدن بیدارمان میکرد و سختگیری میکرد. من آن ضربه را دوست دارم چرا که باعث خودسازی و هدایتم شد و زندگی معناداری به من بخشید. سال اول دبیرستان بودم که سال 57 مدارس تعطیل شد و در تظاهرات شرکت کردم. از 38 نفر دانشآموزان کلاس حداقل 37 نفر محصلها در خط امام بودند. سال چهارم دبیرستان با اوج گیری جنگ و شهادت چند تن از همکلاسیهایم وارد جبهه شدم. برچسبها: رزمنده, اسارت, شیرینی, پز, شد, نویسنده نادرمنتظرالمهدی در یک شنبه 13 اسفند 1391
| روایت یک فرمانده/2
آخرین مرتبه شهید رضا دستواره جلوی همت را گرفت، تا مانع رفتن او شود. حاج همت وقتی اصرار زیاد دستواره را دید، بر سرش فریاد زد: من فرمانده لشگرم!
شهید محمد ابراهیم همت روز دوازدهم فروردین 1334 در شهر رضا به دنیا آمد. حاج همّت در خرداد 1359 برای مقابله با ضد انقلاب به کردستان اعزام شد. محمد ابراهیم مدتی به عنوان مسئول روابط عمومی سپاه پاوه مشغول بود و پس از مدتی به عنوان فرمانده سپاه پاوه به جنگ پرداخت.
برچسبها: من, فرمانده, لشگر, سردار, شهید, همت, نویسنده نادرمنتظرالمهدی در شنبه 12 اسفند 1391
| روایت یک فرمانده/1
غافلگیری به روش حاج همت
تمام راه حاج همت حرفی نزد. سرنشینان خودرو سعی کردند تا با هر بهانهای مقصد را از او بپرسند، ولی حتی در لابهلای شوخیهایی که میکردند نتوانستند حرفی از همت بشنوند. او تنها میگفتم: «بعداً خواهید فهمید.»
شهید محمد ابراهیم همت روز دوازدهم فروردین 1334 در شهر رضا به دنیا آمد. حاج همّت در خرداد 1359 برای مقابله با ضد انقلاب به کردستان اعزام شد. محمد ابراهیم مدتی به عنوان مسئول روابط عمومی سپاه پاوه مشغول بود و پس از مدتی به عنوان فرمانده سپاه پاوه به جنگ پرداخت.
برچسبها: غافلگیری, روش, حاج, سردار, همت, لشکر, 27, حضرت, رسول, نویسنده نادرمنتظرالمهدی در چهار شنبه 9 اسفند 1391
| روایتی از یک پدر شهید که در هجر پسرش نابینا شد پدر شهید «شعبانعلی لائینی» بعد از شهادت تنها پسرش، وقتی راننده تراکتورها را میدید، گریه میکرد، او از بس از دوری پسرش گریست که هفت سال پایانی عمرش را نابینا شد.
وقتی که ندای مقاومت سر داده شد، شنیدند کسانی که پشت نیمکتهای مدرسه و کلاسهای دانشگاه بودند، بنایی میکردند، روی زمینهای کشاورزی بودند، رانندگی میکردند و پست و مقامی داشتند، رفتند تا ندای حق را لبیک بگویند.
برچسبها: روایت, پدر, شهید, هجر, پسر, نابینا, نویسنده نادرمنتظرالمهدی در دو شنبه 7 اسفند 1391
| /یادبود شهید عملیات «والفجر 8»/
فرماندهی که میگفت: مرا کیومرث صدا نزنید
نام فرمانده گردان موسیبن جعفر(ع) کیومرث بود، آن را به «حسین» تغییر داد و گفت: از همه برادران خواهش میکنم به من حسین بگویید زیرا میخواهم حسینوار زندگی کرده و حسینوار به شهادت برسم.
شهید «کیومرث (حسین) نوروزیفر» در مرداد 1341 در سمنان متولد شد؛ پدرش کارمند ژاندرمری بود، او در سال 1357 درخواست بازنشستگی پیش از موعد داد و بازنشسته ژاندارمری شد. برچسبها: فرمانده, گفت, مرا, کیامرث, صدا, نزنید, نویسنده نادرمنتظرالمهدی در شنبه 5 اسفند 1391
| روایت یک تک تیرانداز از عملیات کوچکی در جنوب دهلران
یا زهرا(س) بانگی بود که در دوم اسفندماه ۱۳۶۲ مرز چزابه را در هیاهوی رزمندگان به خون کشید و در نهایت دشمن با بهجای گذاشتن صدها کشته و زخمی مجبور به عقبنشینی شد.
پس از عملیات والفجر یک، بخش جنوبی استان ایلام با وجود اهمیت بسیار، به منطقه ای آرام و پدافندی تبدیل شد و تصور می شد که دیگر در این بخش، راه کارهای نظامی به منظور پیشروی قوای خودی، وجود ندارد. در عین حال در آستانه عملیات خیبر، تلاش برای طراحی نبرد و آماده سازی این منطقه جهت اجرای عملیات آغاز شد.
برچسبها: روایت, یک, تک, تیرانداز, عملیات, کوچک, دهلران, نویسنده نادرمنتظرالمهدی در جمعه 4 اسفند 1391
| ستاره های دیروز ستاره های امروز ما را بیابید!
پلاک زخمی تان را بر گردن گمشدگان رمل های داغ گناه بیندازید؛ شاید پیدا شویم!
شاید بوی خون به ناحق ریخته شما، ما را به سوی حق بکشاند؛ شاید فکه،
نامی شود که رازهای مگو را به ما بیاموزد. ما را صدا کنید؛
با گلوی زخمی و لبهای خشکیده تان! زندگی را و مرگ را
منبع : آخرالزمان انتظار مهدویت برچسبها: شهدا, شرمنده, ستاره, دیروز, امروز, نویسنده نادرمنتظرالمهدی در پنج شنبه 3 اسفند 1391
| گذری بر چگونگی انجام عملیات خیبر منطقه: جبهه جنوبی هورالهویزه،رمز: یا رسول الله(ص)
برچسبها: گذری, بر, چگونگی, عملیات, خیبر, شهدا, کازرون, لینک دوستان ما
آخرین مطالب وبگاه
|
لینک های مفید
موضوعات وبگاه
پیوندهای روزانه
»
آسمانی ها
» وبسایت فرمانده شهید قاسم زارع » وبسایت فرمانده شهید عباس اسلامی » پایگاه فرهنگی مذهبی علویون » گالری عکس شهدا،رزمندگان و جانبازان » ابزارهای وب شهدای کازرون » بانک جامع احادیث و روایات نماز » بچه های آسمانی » آپلود سنتر رایگان ستارگان هدایت » کدها و قالب های مذهبی رایگان » بانک جامع احادیث و روایات » شاهد نیوز کازرون خبر سیاسی مذهبی » شهود عشق » سایت ستارگان هدایت » گالری عکس شهدای شهرستان کازرون » گالری عکس تندیس عشق » شهدای شلمچه » کلیپ صوتی تصویری شهداشرمنده ایم » سایت جامع شهدای کازرون برچسب ها
|