تبلیغات
ارتباط با مدیر
نویسندگان وبگاه
آرشیو مطالب
اسفند 1393دی 1393شهريور 1393مرداد 1393تير 1393فروردين 1393اسفند 1392بهمن 1392دی 1392آذر 1392آبان 1392مهر 1392شهريور 1392مرداد 1392تير 1392خرداد 1392ارديبهشت 1392فروردين 1392اسفند 1391بهمن 1391دی 1391آبان 1391مهر 1391شهريور 1391مرداد 1391تير 1391خرداد 1391ارديبهشت 1391فروردين 1391
دیگر امکانات
![]() ابزار مذهبی وبلاگ شهدای کازرون |
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() نویسنده نادرمنتظرالمهدی در سه شنبه 15 اسفند 1391
| یکی از آزادگان سالهای دفاع مقدس در خاطرات خود گفت: زارع برای تهیه فر کیکپزی با استفاده از قطعهای حلبی یک محفظه میساخت که سینی کیک به صورت کشویی در آن قرار میگرفت و محفظه روی چراغ علاءالدین تعبیه میکردیم.
![]()
حسین یوسفی آزاده با 8 سال دوره اسارت اکنون مهندس عمران است و در این رشته حرف ها و ایده هایی دارد، یوسفی میگوید: در یک خانواده مذهبی بهدنیا آمدم و در عزاداریها به صورت اصولی و شناختی شرکت میکردم. پدرم به هیچ چیز دیگری در مسئله تربیت به اندازه نماز، آن هم نماز اول وقت صبح اهمیت نمیداد و تاکید نداشت تا جایی که گاهی شده با ضربه زدن بیدارمان میکرد و سختگیری میکرد. من آن ضربه را دوست دارم چرا که باعث خودسازی و هدایتم شد و زندگی معناداری به من بخشید. سال اول دبیرستان بودم که سال 57 مدارس تعطیل شد و در تظاهرات شرکت کردم. از 38 نفر دانشآموزان کلاس حداقل 37 نفر محصلها در خط امام بودند. سال چهارم دبیرستان با اوج گیری جنگ و شهادت چند تن از همکلاسیهایم وارد جبهه شدم.
*اسارت و آزادگی حسن بیان می کند: ابتدا در عملیات رمضان شرکت کردم، عملیات محرم که پس فتحالمبین اجرا شد دومین عملیاتی بود که در آن حضور پیدا کردم. مناطق عملیاتی آزاد شده بود و ما به مرز رسیده بودیم. عملیات محرم با پاتک دوم عراق و محاصره آن روز از 8 صبح تا 4 بعدازظهر در دشت عباس ادامه داشت که در ساعات پایانی روز دهم آبان ماه سال 1361 من و چندی از کسانی که زنده مانده بودیم، اسیر شدیم. یک روز قبل از اسارت با بچه ها عکس یادگاری گرفتیم که بعداز خبر اسارت عکاس آن را به خانواده رسانیده بود. 29/5/1369 آزاد شدم و پس از یک سال ازدواج کردم صاحب دو دختر شدم. نام اولی را به خاطره آزاده بودنم «آزاده» نهادیم تا او هم در زندگیش نه تنها آزاد که آزاده باشد. و دختر کوچکم را «زهرا» نامگذاری کردیم تا از حضرت فاطمه زهرا(س) الگو بگیرد. او از خاطرات و روزهای خود سازی اسارت میگوید و یاد میکند: شیرین ترین فعالیت روزانه اش تلاش برای تهیه کیک در اعیاد مذهبی و ایرانی از جمله عید نوروز بوده، این آزاده می گوید: سه ماه تلاش و صرفه جوییی می کردیم تا در اعیاد و روزهای خوش اسلامی و ایرانی کیک بپزیم.
حسن یوسفی(نفر دوم از راست) یک روز قبل از اسارت
*روش تهیه کیک در اسارت آزادگی وی می گوید: از بین امکانات اولیه زندگی که باید توسط دولت عراق در اختیار اسرا قرار میگرفت یا ارائه نمیدادند و یا در نازلترین آن در اختیارمان میگذاشتند. برای همین بچه ها نیازهای خود را تا حد امکان بهدست خود مرتفع می کردند به خصوص وسایل فنی مورد نیاز را دربخشی که با نام فنی تشکیل داده بودیم توسط «علی اصغر زارع» متولد 1335 که از سال 59 تا 69 در آسایشگاه بود و با امکانات کم و ابداعات و نوآوریهایش مهیا می کرد که از آن جمله می توان به شیرینترین بخش آن یعنی ساز و کار تهیه کیک اشاره کرد. * ساخت فر کیک آزادگی این آزاده روایت می کند: زارع برای تهیه فر کیکپزی با استفاده از قطعهای حلبی یک محفظه میساخت و درون آن را به صورت دو طبقه درست میکرد که سینی کیک به صورت کشویی در آن قرار میگرفت و محفظه روی چراغ علاءالدین تعبیه میکردیم. چیزی که به عنوان کیک در این محفظه پخت میشد طعمی شبیه به کیک نداشت ولی سور ما را در اعیاد کامل میکرد. *حرارت برای پخت کیک آزادگی یوسفی با اشاره به این که در اعیا، تولد ائمه، دهه فجر و حتی عید نوروز شیرینی پخت میکردند، می گوید: یک چراغ علاءالدین داشتیم و هفتهای از 2 لیتر نفت برخوردار بودیم. که برای گرمایش آسایشگاه در اختیارمان میگذاشتند. در آسایشگاه تعداد افراد زیاد بود نفسهایمان در هم میپیچید و هوا را گرم میکرد و بیشتر از پتو برای گرم ماندن استفاده میکردیم که، به هر آزادهای 2 پتو داده میشد که یکی از آنها را بصورت پتو میدوختیم و استفاده میکردیم. به این صورت میتوانستیم برای پخت کیک نفت ذخیره کنیم. *تهیه آرد برای کیک آزادگی به گفته وی جیره هر اسیر در روز 2 تا نان به اندازه کف دست بود که به آن سمون گفته میشد و مشابه نان ساندویچی خودمان بود اما نه با این کیفیت و به شکل سه گوش پخت میشد. داخل آن خمیرهایی بود که بچهها خارج میکردند و در زیر نور آفتاب خشک میکردند و به وسیله الک آرد میکردند.
*ساخت الک برای کیک آزادگی یوسفی به یاد می آورد: بچهها از داخل پریز برق سیمها را خارج میکردند و رشته رشته میکردند و یا گاهی زارع قسمتی از توری پنجره را با یک قیچی کوچک تاشو که داشت میبرید. رشتهها را به هم میبافت و با یک قطعه حلبی الک میساخت. البته تنها ابزار علی اصغر همان قیچیاش بود. وقتی الک آماده میشد خمیرهای خشک شده را با آن پودر میکردیم و این پورد به دست آماده آرد سفید درجه یک برای پخت کیک میشد.
*ذخیره شکر برای کیک آزادگی او می گوید: ماهانه 40 گرم شکر جیره هر زندانی بود که رژیم بعث برای چای صبحانه به اسرا میداد که بچهها در آن صرفه جویی میکردند و بیشتر اوقات چای را تلخ مینوشیدند، تا با این شکر بتوانیم بعد از 3 یا 4 ماه برای مناسبتی عید بگیریم و کیک بپزیم.
*یک بند انگشت از کیک آزادگی یوسفی با لبخند رضایتی که بر گوشه لبش می نشاند می گوید: به این نحو میتوانستیم یک کیک 1.5 کیلویی آماده کنیم تا 120 نفر حاضر در آسایشگاه، بتوانند کام خود را شیرین کنند، با این احتساب به هر کس یک بند انگشت کیک میرسید. اما آنقدر میچسبید و بزم ما را شیرین میکرد که امروز هم طعم خوش آن را زیر دندانهایمان حس میکنیم.
*خرید شیر برای کیک آزادگی وی می افزاید: شیر خشک را قوطی 1.5 دینار میخریدیم. یوسفی درباره حقوق هر آزاده در ماه گفت: 1.5 دینار میدادند که اگر خرج نمیشد در پایان ماه میتوانستیم صاحب یک ناخنگیر باشیم. سه چهار نفر از رزمندهها پول روی هم میگذاشتند و برای کیک یک قوطی شیر خشک تهیه میکردند.
*جیره غذایی در اسارت این اسیر جنگی با اشاره به تنها دو وعده غذایی در اسارت به عنوان صبحانه و نهار، بیان می کند: صبحانه شامل 10 قاشق آش و یک لیوان چایی بود. ناهار را برنج و گوشت تشکیل میداد. در ابتدای اسارت به اندازه یک استکان برنج پخته به هر نفر میرسید اما با گذشت زمان و بهبود اوضاع در اواخر به 15 قاشق میرسید. گوشت منجمدی که در اختیارمان میگذاشتند ماهها از تاریخ انقضای آن گذشته بود. گاها تقاضای سبزی میکردیم تا با این گوشت غذا قابل خوردنی طبخ کنیم. که یک سری سبزیجات میدادند و علف هم همراهش بود اما چون کم بود سعی میکردیم به جز علفهای سمی و تلخ بقیه را استفاده کنیم. غذا تنوع نداشت برای همین ویتامین و املاح بدن را تامین نمیکرد. میوه هم یک روز در میان میدادند که یک نوع بود برای مثال وقتی پرتقال بود سهم هر چهار نفر یک پرتقال می شد. یک بار تقاضا کردیم که بجای گوشت برای تنوع مرغ بدهند و وقتی مرغ را تقسیم کردند به هر آسایشگاه یک مرغ رسید. یعنی هر 120 نفر یک مرغ کامل جیره گرفتند.
*رادیو یار غار اسرا وی متذکر میشود: جنگ جهانی دوم اسرای آلمانی توانسته بودند 24 ساعت رادیو داشته باشند که هنوز با گذشت سالها همچنان برای آن سالگرد و جشن میگیرند و افتخار میکنند. آنها تنها توانستهبودند تنها 24 ساعت رادیو داشته باشند که وقتی لو رفت، رادیو را از شخص گرفتند و ردش کردند و رفت. در حالی که رژیم بعث اگر رادیو را از کسی میگرفت خود شخص و 2 نفر کنار دستش صددرصد به مجازات اعدام محکوم میشدند. اگر یک نفر را با اسلحه میگرفتند فقط خودش اعدم میشد اما برای بعث رادیو سلاح سیاسی محسوب میشد و حداقل 3 نفر مجازات میشدند. با این تفاصیل و حضور ستون پنجمیها توانستیم 6 سال رادیو را نگهداری کنیم و با خود به ایران برگردانیم.
*پناهگاه رادیو یوسفی می گوید: 6 ساعت از روز را در محوطه آزاد بودیم میتوانستیم از سرویسهای غیر بهداشتی آسایشگاه استفاده کنیم اما برای بقیه روز حاج علی اصغر با استفاده از 4 قطعه فلز و گونی یک حلبی و شلنگ سرویس بهداشتی توانست درست کند که در زیر لگن آن مکانی تعبیه کرده بود برای نگهداری رادیو و تنها افراد قابل اعتماد صبح قبل از باز شدن درهای آسایشگاه به بهانه استفاده از سرویس بهداشتی رادیو را در آنجا در میآورد و به اخبار گوش میداد و بعد برای بچهها میگفت.
*منافقین در بین اسرا وی روایت می کند: زمانی که اسرا را جابهجا میکردند تعدادی از منافقان را همراه آنها برای جاسوسی میفرستادند. یک روز پس از انتقال اسرای جدید درهای آسایشگاه زودتر باز شد بچهها که در روانشناسی افسران بعثی خبره شده بودند، دریافتند که این بازدید بخاطر لو رفتن رادیو است. رادیو که جاهای مختلفی برای مخفی شدن داشت مثلا گاهی به عنوان یک آجر در دیوار و گاهی موزاییک میشد و در زمین قرار میگرفت، آن روز در دست یکی از بچهها بود. |آن روز اتفاقی ساعت 6 آمدند و درها را باز کردند و تعداد زیادی افسر آن هم در ساعت 6 صبح آمدند، فهمیدیم که آمدهاند رادیو را بگیرند، چون رادیو برایشان اهمیت داشت و رادیو در دست بچه ها مانده بود. یک چوپان دیوانه بین جمع داشتیم که نباتعلی صدایش میکردیم. بچه ها یکدفعه رادیو را گذاشتند در جیب پالتوی ساخته شده از پتوی نباتعلی. گفتند که چون این دیوانه است امکان دارد متوجه نشوند. همه را تفتیش کردند. بعد به نباتعلی که میرسند میگویند: «انت المجنون» و استثنا او را تفتیش نکردند و آسایشگاه بیرون کردند.
*صداقت نباتعلی ناجای رادیو این آزاده میگوید: یک اتاق کوچکی برای بیماران داشتیم که دکتری هم آنجا بود با اینکه هیچ گاه بیمارستان تفتیش نمیشد اما اینبار آنجا هم وارد شدند و تفتیش کردند. بچه ها بیرون نباتعلی را پیدا نمیکردند که رادیو را از او بگیرند، چون اردوگاه بزرگ بود و میترسیدند توسط منافقین و جاسوسان لو برود. نباتعلی رفته بود در همان بیمارستان و به عراقی ها میگفت: «اونی که میخواید پیش منه اونی که میخواید جیب منه...» عراقی ها او را به خاطر دیوانه بودنش تحویل نمیگیرند و پرت میکنند بیرون و بچهها فورا رادیو را میگیرند. و این رادیو را تا آخر اسارت داشتیم. رادیو 12 تیم داشت که حاج رسول ملایری مسئول اصلی آن محسوب میشد. حاج رسول متولد سال 1335 است و 10 سال سابقه اسارت دارد و جانباز 50 درصدی محسوب میشود، وی برادر شهید و دو جانباز است .
*حاج آقا ابوترابی در روزهای سخت قوت قلبمان بود حسن با توجه به نقش ابوترابی در استقامت آزادگان می گوید: من برای درک مطلبی از مفاهیم با حاج آقا ابوترابی آشنا شدم. یک خاطره از او دارم که گوشه ای از شخصیت بزرگ او را به تصویر ذهن می کشد و نشان می دهد در آن دوران چگونه برای اسرا قوت قلب بود. چهار چرخ خیاطی توسط ایرانی های مقیم کویت به اسرا اهدا شد. عراقی ها آن ها را به انحصار خودشان درآوردند. بعد، دو سه نفر خیاط ایرانی را گذاشتند پشت این چرخ خیاطی ها که فقط برای عراقی ها کار کنند برای ایرانی ها خیلی سخت کار قبول میکردند و لباس افسرها را می دوختند. یکی از دوستان طی هشت یا نه ماه یک مقداری پارچه جمع کرده بود، به حاج آقای ابوترابی گفت: حاج آقا شما حرفتان خریدار دارد، به این ها بگویید که یک شلوار کردی برایم بدوزند. حاج آقا هم قبول کردند و چهار روز بعد آن شلوار را تحویلش دادند، یک بار که در صف وضو ایستاده بودیم یکی از بچه ها به شلوار او دائم نگاه کرد و گفت: «پس این شلوار برای شما بود.» پرسید چطور؟ گفت: «بعداز خاموشی حاج آقا ساعت 12 بلند میشد و این شلوار را میدوخت، سه یا چهار شب مشغول دوخت آن بود.» حاج آقا ابوترابی همیشه تکیه بر این موضوع داشتند که بچه ها را خندان و شاد نگه داریم. به همین منظور ما هم گروه های تئاتر داشتیم و هم به سفارش او در اردوگاه درس های ریاضی و فیزیک برپا می کردیم. * گزارش از سامیه امینی
![]() نظرات شما عزیزان: برچسبها: رزمنده, اسارت, شیرینی, پز, شد, لینک دوستان ما
آخرین مطالب وبگاه
|
لینک های مفید
موضوعات وبگاه
پیوندهای روزانه
»
آسمانی ها
» وبسایت فرمانده شهید قاسم زارع » وبسایت فرمانده شهید عباس اسلامی » پایگاه فرهنگی مذهبی علویون » گالری عکس شهدا،رزمندگان و جانبازان » ابزارهای وب شهدای کازرون » بانک جامع احادیث و روایات نماز » بچه های آسمانی » آپلود سنتر رایگان ستارگان هدایت » کدها و قالب های مذهبی رایگان » بانک جامع احادیث و روایات » شاهد نیوز کازرون خبر سیاسی مذهبی » شهود عشق » سایت ستارگان هدایت » گالری عکس شهدای شهرستان کازرون » گالری عکس تندیس عشق » شهدای شلمچه » کلیپ صوتی تصویری شهداشرمنده ایم » سایت جامع شهدای کازرون برچسب ها
|