تبلیغات
ارتباط با مدیر
نویسندگان وبگاه
آرشیو مطالب
اسفند 1393دی 1393شهريور 1393مرداد 1393تير 1393فروردين 1393اسفند 1392بهمن 1392دی 1392آذر 1392آبان 1392مهر 1392شهريور 1392مرداد 1392تير 1392خرداد 1392ارديبهشت 1392فروردين 1392اسفند 1391بهمن 1391دی 1391آبان 1391مهر 1391شهريور 1391مرداد 1391تير 1391خرداد 1391ارديبهشت 1391فروردين 1391
دیگر امکانات
آمار وب سایت:
ابزار مذهبی وبلاگ شهدای کازرون |
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در چهار شنبه 31 خرداد 1391
|
خلبان اسیر عراقی
ساعت 10 صبح یکی از این روزها روی ارتفاعی رفته بودم و از سنگر دیدهبانی خط عراقیها را نگاه میکردم. چند هواپیمای جنگی عراقی به آسمان منطقه آمدند و مواضع ما را بمباران کردند. چهار فروند میراژ 2000 بودند و دو میگ 21. آتش و دود همه جا را گرفت و چند نفر از سربازان ما شهید شدند. توپهای ضد هوایی به هر سوی آسمان تیراندازی میکردند. یکی از رزمندگان موشک دوشپرتاپ سهند 3 را بهسوی هواپیما شلیک کرد. یکی از هواپیماها آتش گرفت و خلبانش با چتر از کابین بیرون پرید. هواپیمای او داخل خاک ایران و در پشت نیروهای ما سقوط کرد. بقیهی جنگندههای عراقی هم پا به فرار گذاشتند. خلبان را با چتر در آسمان میدیدیم. چند نفر از رزمندگان ما پخش شدند تا خلبان را دستگیر کنند. من هم اسبی را که برای کشیدن مهمات به کوههای مرتفع داشتیم، سوار شدم و بهسوی درهتپههای اطراف حرکت کردم. تقریباً بعد از دو ساعت جستوجو بالأخره محل سقوط میراژ 2000 عراقی را پیدا کردیم. از هر طرف رزمندگان خود را به آن نقطه میرساندند تا انهدام جنگندهی عراقی را ببینند و روحیه بگیرند. هواپیما تکهتکه شده بود و پخش شده بود. دو بمب شیمیایی هم در محل سقوط پیدا شد که متعلق به جنگنده بوده و به خواست خدا خلبان فرصت پرتاپ آن را پیدا نکرده بود. جالب اینکه در حین سانحه نیز منفجر نشده بود. منطقه را فوری ترک کردیم. یگان موشکی زمین به هوای نیروی هوایی ارتش که در دو سه کیلومتری سایت موشکی مستقر بود، بمبها را به عقب تخلیه کردند. از خلبان خبری نبود. با توجه به موقعیت منطقه او نمیتوانست از مرز خارج شود. پس از چهار ساعت کاوش مناطق عقب توسط دو گروهان تکاور، بالأخره او را نزدیک سیاهچادرهای عشایر گیلانغرب یافتیم و بلافاصله او را منتقل کردیم. بهوسیلهی مترجم عربزبان بازجویی جنگی را آغاز کردم. نام و نشان و واحد و شمارهی پرسنلی و محل سکونتش را جویا شدم. او سروان خلبان «جمیل صدیق محمد زهیر» بود؛ اهل دهوک عراق. دو پسر داشت و یک دختر. مأموریت او انهدام سکوهای پرتاپ موشک زمین به هوای «هاگ» نیروی هوایی ارتش در پشت منطقهی نفتشهر بود.
برچسبها: خلبان, اسیر, عراقی, اردوگاه, 15تکریت, ادامه راه, خون, شهدای, کازرون, منتظر, نویسنده نادرمنتظرالمهدی در چهار شنبه 24 خرداد 1391
|
تخليهی اطلاعاتي
در بازجویی اولیه مشخص شد که او «يوسف جاسم روضان» نام دارد و مهندس عمران است. 13 سال است که به عنوان سرباز وظيفه خدمت ميكند و به علت کمبود نیرو در عراق 11 سال است از خدمت رهایش نکردهاند. متأهل است و 3 فرزند دارد. اهل روستاي زلازلهی ديوانيه است و فعلاً در یگان كماندویی خدمت ميكند. یوسف جاسم روضان گفت که نیروهای صدام از لحاظ تجهيزات نظامي در وضعيت خوبي قراردارند و همگي تجربهی جنگي خوبي دارند. رفتار فرماندهانشان بسيار تند و وحشيانه است. بيش از يك ماه است كه انتظار حملهی ما را میکشند، اما تا آن زمان از معبرهاي ما خبري نداشتند. او توضیح داد که استخبارات عراق توسط مخبرها و جاسوسان محلی در داخل خاک ایران مطلع شدهاند که ایرانیها در این منطقه قصد حمله دارند. لذا مرخصیها را لغو کردهاند و یگانهای خط مقدم از چندین روز قبل در آمادگی کامل به سر میبرند. روحیهی سربازان عراقی بسيار پایین است؛ به خاطر ترس از حملهی ایران و اینکه نیروهای تکاور ایرانی در مقابلشان مستقرند و حمله را نیز تکاوران انجام خواهند داد. بيانضباطیهای خدمتی و اخلاقی به علت وضعيت موجود براي آنها تکراری و موجب خردشدن اعصابشان شده است. مهندس یوسف فرمانده خود را فردي قسیالقلب و خشن خواند و از یگانهاي آمادهی احتياط در عقبه خودشان و خاكريزهاي دوم و سوم جهت عقبروي لاكپشتي خبر داد. وي محل دقیق توپها و استقرار تانک و خودروهای زرهپوش را فاش ساخت. او عملاً جای سنگرهای تيربار، استراق سمع، فرماندهی، مهمات، استراحت، موضع خمپاره و مسيرهاي ميدان مين و معبرهاي موجود را بيان كرد. حتی كوچكترين مسائلی را كه ميتوانست عمليات ما را تسهیل سازد، مانند ساعات تعویض نگهباني، تعداد افراد در آن نقطه، نوع سلاحهاي موجود، فاصله تا یگان بعدی، سیستم ارتباطی و رمزهاي قراردادی، ساعات تقسیم غذا و هرچه را كه نیاز داشتيم، برایمان گفت. در مدت دو روز گفتههاي او را با استناد به دیدهبانيها و اخبار و تجارب گشتيها روي ماكت پياده كرديم؛ آنقدر واضح كه حتی براي اشخاص غير نظامي هم تشخيص اهداف با شبيهسازي حقيقي آسان بود. همکاری اسیر بسيار خوب بود و گفتههاي جامع و مفيدش باعث پيروزي ما ميشد. او در اثر رفتار انسانی ودوستانهی بچههای ما به ما اعتماد کرده بود. او باور کرده بود که ما واقعاً و صادقانه او را برادر ديني خود ميدانيم. در دو سه روزی كه او پيش ما بود، در سنگر من ميخوابيد و حسابی با هم رفیق شده بودیم. با اینکه محيط نظامي اين موارد را مردود ميداند و اعتماد به دشمن را نهي ميكند، ولي من مانند يك همكار با او كار كردم و او نيز كوتاهي نمیكرد. مهندس یوسف جاسم روضان هنگام بدرقهي به پشت جبهه، با چشمانی اشكآلود يك دستنوشته به من داد. او ضمن تشكر از مهماننوازي و اینکه به او اعتماد كامل داشتم، نشانی خانوادهاش را نوشته بود و خواهش كرده بود که سلامتيش را هر جور هست، به خانوادهاش اطلاع دهم. با او خداحافظي كردم و ديگر او را نديدم. بايد چند روز ديگر عملياتمان را عقب ميانداختیم، چون عراقيها خوب ميدانستند که سرباز اسيرشان را تخليهی اطلاعاتی میکنیم. آنها حتماً سيستم دفاعي خود را تغيیر ميدادند و اين امري عادي بود و اصول رزم هم آن را تأييد مينمود. پس ما باید منتظر یک فرصت مناسب میمانديم. طرحهای عملياتي را نوشتیم و دستورالعمل عمليات را ارسال کردیم. یگانهاي تکاور و فرماندهان را بهخوبي نسبت به منطقه توجيه کرديم. در این فرصت پیشآمده آموزشهاي پيشرفتهي تكاوري و ورزشهاي رزمي را ادامه دادیم و آماده ماندیم تا دستور عبور از خط و حمله به ارتفاع عظيم و خطرناك تپهي آنتن را صادر کنند.
برچسبها: اردوگاه, 15تکریت, قسمت دوم, اسرا, رزمندگان, اسارت, ادامه راه , خون, شهدای, کازرون, منتظر, لینک دوستان ما
آخرین مطالب وبگاه
|
لینک های مفید
موضوعات وبگاه
پیوندهای روزانه
»
آسمانی ها
» وبسایت فرمانده شهید قاسم زارع » وبسایت فرمانده شهید عباس اسلامی » پایگاه فرهنگی مذهبی علویون » گالری عکس شهدا،رزمندگان و جانبازان » ابزارهای وب شهدای کازرون » بانک جامع احادیث و روایات نماز » بچه های آسمانی » آپلود سنتر رایگان ستارگان هدایت » کدها و قالب های مذهبی رایگان » بانک جامع احادیث و روایات » شاهد نیوز کازرون خبر سیاسی مذهبی » شهود عشق » سایت ستارگان هدایت » گالری عکس شهدای شهرستان کازرون » گالری عکس تندیس عشق » شهدای شلمچه » کلیپ صوتی تصویری شهداشرمنده ایم » سایت جامع شهدای کازرون برچسب ها
|