تبلیغات
ارتباط با مدیر
نویسندگان وبگاه
آرشیو مطالب
اسفند 1393دی 1393شهريور 1393مرداد 1393تير 1393فروردين 1393اسفند 1392بهمن 1392دی 1392آذر 1392آبان 1392مهر 1392شهريور 1392مرداد 1392تير 1392خرداد 1392ارديبهشت 1392فروردين 1392اسفند 1391بهمن 1391دی 1391آبان 1391مهر 1391شهريور 1391مرداد 1391تير 1391خرداد 1391ارديبهشت 1391فروردين 1391
دیگر امکانات
آمار وب سایت:
ابزار مذهبی وبلاگ شهدای کازرون |
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در شنبه 20 مهر 1392
| بدترین شکنجه ای که بعثی ها ما را دادند برچسبها: بدترین, شکنجه, بعثی ها, عراقی, رژیم, اسرا, نویسنده نادرمنتظرالمهدی در دو شنبه 1 مهر 1392
| ۶ گلوله آرپیجی باعث شد دشمن گمان کند نیروهای کمکی به ما رسیده است، پس از چندی نیروهای کمکی سر رسیدند و بچهها در مقابل پاتکهای عراقی مقاومت کرده و تانکهای بسیاری را منهدم کردند و ضربات بسیار سنگینی بر دشمن وارد نمودند. عملیات خیبر یکی از مهمترین عملیاتهای دوران دفاع مقدس است که در آن رزمندگان اسلام پیروزیهای بسیاری بدست آوردند. خاطره زیر بیان گوشهای از این عملیات است. برچسبها: گلوله, آرپیجی, دشمن, نیروهای کمکی, پاتک ها, عراقی, مقاومت, منهدم, تانک ها, نویسنده نادرمنتظرالمهدی در یک شنبه 5 شهريور 1391
|
سرباز عراقی ناجی من از صحنه نبرد بود
از فرماندهی عملیات دستور رسید تانکهای عراق را که در حال فرار بودند منهدم کنیم. همین که 3 تانک آنها را منهدم کردیم بقیه پا به فرار گذاشتند. به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خاطرات یک امدادگر در طول سالهای دفاع مقدس، خاطراتهایی متفاوت است. زیرا آنها علاوه بر کار نبرد با تک تک نیروها نیز به دلیل شغلشان سرو کار دارند. آنچه پیش روی شماست بخشی از خاطرات آزاده عزیز حسن محمدی می باشد که به نحوه اسرات او میپردازد.
در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس من مسئول امداد و درمان بودم. به ما دستور دادند که 76 تانک تی 72 دشمن را حتیالمقدور سالم از چنگ عراقیها بیرون بیاوریم. شبانه از میان سنگرهای عراقی عبور کردیم. ما حتی صدای آنها را میشنیدیم. میبایست از کنار توپخانه عراقیها میگذشتیم تا به تانکهای تی 72 برسیم. آهسته و بیصدا از پشت سنگرهای عراقی گذشتیم و به راحتی خودمان را به توپخانه رساندیم ولی با زمین خوردن یکی از بچههایی که دستش روی ماشه تفنگ بود یک تیر شلیک شد و عملیات لو رفت و ناچار درگیری شروع شد. عراقیها با شلیک منورها، تمام دشت را مثل روز روشن کرده بودند. از طرفی هم بارش باران که از ساعاتی پیش شروع شده بود زمین را گل و لغزنده کرده بود و با این شرایط مقابله با تانکهای تی 72 خیلی سخت و مشکل بود. وحشت عجیبی دشمن را گرفته بود. از فرماندهی عملیات دستور رسید تانکهای عراق را که در حال فرار بودند منهدم کنیم. همین که 3 تانک آنها را منهدم کردیم بقیه پا به فرار گذاشتند! بعضی از تانکها هم مثل حمار در گل مانده و سیبل شکارچیهای ما شده بودند. آن شب ما اسیر زیادی گرفته بودیم و وبال گردن ما شده بودند و نمیدانستیم با آن چه کنیم. در میان آنها دو افسر بعثی بودند که به دست و پا افتاده بودند و با گریه و التماس میگفتند: «ما را نکشید». نگهداشتن اسیر در آن شرایط خطرناک بود ولی با این وجود آنها را نکشتیم و فرماندهی گفت آنها را در سنگرهای خودشان بریزید و محافظ بگذارید تا نیروهای بعدی برسند و آنها را ببرند. برچسبها: سرباز, عراقی, ناجی, نویسنده نادرمنتظرالمهدی در چهار شنبه 31 خرداد 1391
|
خلبان اسیر عراقی
ساعت 10 صبح یکی از این روزها روی ارتفاعی رفته بودم و از سنگر دیدهبانی خط عراقیها را نگاه میکردم. چند هواپیمای جنگی عراقی به آسمان منطقه آمدند و مواضع ما را بمباران کردند. چهار فروند میراژ 2000 بودند و دو میگ 21. آتش و دود همه جا را گرفت و چند نفر از سربازان ما شهید شدند. توپهای ضد هوایی به هر سوی آسمان تیراندازی میکردند. یکی از رزمندگان موشک دوشپرتاپ سهند 3 را بهسوی هواپیما شلیک کرد. یکی از هواپیماها آتش گرفت و خلبانش با چتر از کابین بیرون پرید. هواپیمای او داخل خاک ایران و در پشت نیروهای ما سقوط کرد. بقیهی جنگندههای عراقی هم پا به فرار گذاشتند. خلبان را با چتر در آسمان میدیدیم. چند نفر از رزمندگان ما پخش شدند تا خلبان را دستگیر کنند. من هم اسبی را که برای کشیدن مهمات به کوههای مرتفع داشتیم، سوار شدم و بهسوی درهتپههای اطراف حرکت کردم. تقریباً بعد از دو ساعت جستوجو بالأخره محل سقوط میراژ 2000 عراقی را پیدا کردیم. از هر طرف رزمندگان خود را به آن نقطه میرساندند تا انهدام جنگندهی عراقی را ببینند و روحیه بگیرند. هواپیما تکهتکه شده بود و پخش شده بود. دو بمب شیمیایی هم در محل سقوط پیدا شد که متعلق به جنگنده بوده و به خواست خدا خلبان فرصت پرتاپ آن را پیدا نکرده بود. جالب اینکه در حین سانحه نیز منفجر نشده بود. منطقه را فوری ترک کردیم. یگان موشکی زمین به هوای نیروی هوایی ارتش که در دو سه کیلومتری سایت موشکی مستقر بود، بمبها را به عقب تخلیه کردند. از خلبان خبری نبود. با توجه به موقعیت منطقه او نمیتوانست از مرز خارج شود. پس از چهار ساعت کاوش مناطق عقب توسط دو گروهان تکاور، بالأخره او را نزدیک سیاهچادرهای عشایر گیلانغرب یافتیم و بلافاصله او را منتقل کردیم. بهوسیلهی مترجم عربزبان بازجویی جنگی را آغاز کردم. نام و نشان و واحد و شمارهی پرسنلی و محل سکونتش را جویا شدم. او سروان خلبان «جمیل صدیق محمد زهیر» بود؛ اهل دهوک عراق. دو پسر داشت و یک دختر. مأموریت او انهدام سکوهای پرتاپ موشک زمین به هوای «هاگ» نیروی هوایی ارتش در پشت منطقهی نفتشهر بود.
برچسبها: خلبان, اسیر, عراقی, اردوگاه, 15تکریت, ادامه راه, خون, شهدای, کازرون, منتظر, لینک دوستان ما
آخرین مطالب وبگاه
|
لینک های مفید
موضوعات وبگاه
پیوندهای روزانه
»
آسمانی ها
» وبسایت فرمانده شهید قاسم زارع » وبسایت فرمانده شهید عباس اسلامی » پایگاه فرهنگی مذهبی علویون » گالری عکس شهدا،رزمندگان و جانبازان » ابزارهای وب شهدای کازرون » بانک جامع احادیث و روایات نماز » بچه های آسمانی » آپلود سنتر رایگان ستارگان هدایت » کدها و قالب های مذهبی رایگان » بانک جامع احادیث و روایات » شاهد نیوز کازرون خبر سیاسی مذهبی » شهود عشق » سایت ستارگان هدایت » گالری عکس شهدای شهرستان کازرون » گالری عکس تندیس عشق » شهدای شلمچه » کلیپ صوتی تصویری شهداشرمنده ایم » سایت جامع شهدای کازرون برچسب ها
|